نوشته شده توسط : نعیمه

جملاتی تامل برانگیز از دکتر علی شریعتی



jomelat ziba az doktor shariaati
















دنیا را بد ساخته اند …


کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد …


کسی که تو را دوست دارد،


تو دوستش نمی داری …


اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد …


به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند …


و این رنج است …








**************




آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش .










**************






تمام تاریخ عبارت است جنگ دو سرباز که همدیگر را نمیشناسند و میجنگند برای دو نفر که همدیگر را میشناسند و نمیجنگند!

 

برچسب‌ها: جملاتی تامل برانگیز از دکتر علی شریعتی jomelat zi

جملاتی تامل برانگیز از دکتر علی شریعتی

jomelat ziba az doktor shariaati

دنیا را بد ساخته اند …
کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد …
کسی که تو را دوست دارد،
تو دوستش نمی داری …
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد …
به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند …
و این رنج است …


**************

آن روز که همه به دنبال چشم زیبا هستند، تو به دنبال نگاه زیبا باش .


**************

تمام تاریخ عبارت است جنگ دو سرباز که همدیگر را نمیشناسند و میجنگند برای دو نفر که همدیگر را میشناسند و نمیجنگند!


**************

وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم

وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم

وقتی که دیگر نمی‌توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم

وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم

وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم

چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن

عشق زاییده ی تنهاییست و تنهایی زاییده ی ” عشق ” …


**************

دلی که از بی کسی غمگین است هر کسی را می تواند تحمل کند
هیچ کس بد نیست
دلی که در بی اوئی مانده است
برق هر نگاهی جانش را می خراشد !


**************

خدایا، به هر که دوست می‌داری بیاموز که:
عشق از زندگی کردن بهتر است
 و به هرکه دوست تر می‌داری بچشان که:
دوست داشتن از عشق برتر!


**************

کسی می تواند برای نان و آسایش و لذت و برخورداری مادی مردم تلاش کند که خود به نان و آسایش و لذت و زندگی مادی نمی اندیشد !؟


**************

آدم همیشه یک نقاب بر صورتش دارد و تنها دو جاست که غالبا نقابی را که در
سراسر عمر بر چهره دارد پس می زند :

 سلول زندان و بستر مرگ !

**************

نشستم و چشم به جلوه‌های زیبای شعله شمع دوختم،
زبانه آبی‌رنگ آن را که گویی هزاران حرف تازه با من داشت مینگریستم و میشنودم،
میسوخت، می‌گریست، میگداخت و در برابرم ذوب می‌شد و هیچ نمی‌گفت،
اما سراپا گفتن بود…


**************

خدایا! به من قدرت آن را عطا کن که بتوانم بدان اندازه که او را دوست می‌دارم نیاز دوست داشتنش را در خود خاموش سازم.


**************

هرکسی باید هر چندی یکبار مدتی تنها باشد، تنهایی هم یکی از احتیاجات آدمی است…


**************

خدایا !
به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم
و
مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم، برای اینکه هرکس آنچنان می میرد که زندگی کرده است.


**************

این نسل حق دارد که مرا دشنام دهد !
از خشم بر چهره من پنجه کشد!
با ناخن‌هایش پوست صورتم را بخراشد اما :
حق ندارد آنچه را در عشق به آزادی گفته‌ام و نوشته‌ام
به جز عشق به آزادی نسبت دهد !



:: برچسب‌ها: جملاتی تامل برانگیز از دکتر علی شریعتی ,
:: بازدید از این مطلب : 1310
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 فروردين 1393 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد