دوستی به من
یک نهنگ هدیه داد
یک نهنگ ِ غول پیکر ِ عجیب
یک نهنگ ِ مهربان ِ ساده ی نجیب
یک نهنگ را ولی کجا می شود نگاه داشت
توی حوض و تُنگ که نمی شود نهنگ را گذاشت
هیچ جا نداشتم
آخرش نهنگ را ، توی قلب خود گذاشتم !
جا نبود !
تُنگ ِ قلب ِ کوچکم شکست
زیر ِ رقص ِ باله های ِ آن نهنگ ِ مست
سالهاست
تُنگ ِ قلب ِ من شکسته است و این
یادگاری ِ قشنگ دوست است
هیچ کس
باورش نمی شود ولی به جای قلب
توی سینه ام نهنگ ِ دوست است !
کد جمع کردن گوشه ها و چرخش کامل عکس
http://fartakleather.com/index.php?route=product/product&product_id=197&tracking=56d2f7337a3e5http://fartakleather.com/index.php?route=product/product&product_id=115&tracking=56d2f7337a3e5http://fartakleather.com/index.php?route=product/product&product_id=96&tracking=56d2f7337a3e5http://fartakleather.com/index.php?route=product/product&product_id=198&tracking=56d2f7337a3e5http://fartakleather.com/index.php?route=product/product&product_id=192&tracking=56d2f7337a3e5
:: برچسبها:
عاشقانه های عرفان نظر اهاری ,
:: بازدید از این مطلب : 1151
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0